معنی اشاره شده
واژه پیشنهادی
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
نمارش، نمار
فارسی به ایتالیایی
cenno
فرهنگ عمید
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت،
با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن،
(اسم) سخن مختصر و با ایجاز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز، کنایه، گوشه، علامت، رای، نظر، امر، حکم، دستور، فرمان
فرهنگ فارسی هوشیار
نشان دادن چیزی را
فارسی به آلمانی
Hinweis, Ratschlag [noun], Tip, Warnung [noun]
معادل ابجد
816